کد مطلب:304410 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:184

مصیبت رحلت پیامبر
ثُمَّ قبضهُ اللَّهُ اِلَیْهِ قَبْضَ رَأفَةٍ وَ اخْتِیارٍ، وَ رَغْبَةٍ وَ اِیثارٍ بِمُحَمَّدٍ(ص) مِنْ تَعَبِ هذِهِ الدَّارِ فِی راحَةٍ قَدْ حُفَّ بِالْمَلائِكَةِ الْاَبْرارِ، وَ رِضْوانِ الرّبِّ الْغَفَّارِ وَ مُجاوَرَةِ الْمَلِكِ الْجَبَّارِ. صَلَّی اللَّهُ عَلی اَبی؛ نَبِیِّهِ وَ اَمینِهِ عَلَی الْوَحی، وَ صَفِیِّهِ وَ خِیرَتِهِ وَ رَضِیَّتِه، وَ السَّلامُ عَلَیْهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ. سرانجامْ خداوند، مِهرورزانه و از روی اختیار او را به دیدار خویش فراخواند و او نیز، با رغبت تمام و از خودگذشتگی، بزرگوارانه در این راه گام نهاد. پس محمّد-(ص)- با اجابت این فراخوان از رنج و درد و خستگی این جهان بیاسود؛ و اكنون كه فرشتگان نیك رفتار، گِرداگِردِ او حلقه زده اند، از خشنودی پروردگار آمرزنده، و از دولت جوار خدای جبّار، برخوردار است. صلوات و درود و رحمت و بركات خداوند، بر پدرم؛ پیامبرِ امینِ او در وحی و برگزیده و پسندیده او از خلق. و سلام و بركات خداوند بر او.

انسانها در برخورد با حادثه «مرگ» چند گروه اند: گروهی مادّیون هستند كه زندگی پس از مرگ را باور ندارند و از تنعّمات و لذّتهای دنیا برخوردارند، و از آنجا كه مرگ را پایان تمام ابعاد وجود خود می دانند، به سختی از مرگ در هراس اند. گروه دیگر پیروانِ ادیان الهی هستند، لكن به بقای روح و زندگی پس از مرگ، یقین قطعی ندارند و آن را با دودلی و تردید می نگرند. این هر دو گروه، از مرگ می هراسند؛ چرا كه مرگ، تمایل زندگی ابدی را در جانشان می میراند، و یا اینكه امید همراه با تردیدِ به زندگی پس از مرگ، پاسخگوی خواهش فطری آنان نیست و این تنفّر و گریز از مرگ، ناشی از علاقه ای است كه به زندگیِ جاودانه دارند. پاره ای از اینان، حتّی از شنیدن نام مرگ و اندیشیدنِ درباره آن نیز هراسناك اند. قوم سبا به پیامبرانی كه برای هدایت آنان آمده بودند، گفتند: روح و جان ما پیش از آمدن شما از اوهام و افكار و اندیشه ها آسوده بود؛ با یكدیگر وحدت و یگانگی داشتیم و طوطیان شیرین كلامی بودیم كه به سبب وجودِ شوم و ناخجسته شما به پرندگانی تبدیل شده ایم كه همواره در اندیشه مرگ و فنا فرو رفته ایم:


جان ما، فارغ بُد از اندیشه ها

در غم افكندید ما را و عَنا


ذوقِ جمعیّت كه بود و اتّفاق

شد ز فالِ زشتتان صد افتراق


طوطیِ نُقلِ شِكَر بودیم ما

مرغِ مرگ اندیش گشتیم از شما [1] .


چه از مرگ بهراسند و چه نهراسند، در هر حال، مرگ گریبانشان را خواهد گرفت و به آنان گفته می شود:

وَ جائتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذلِكَ ما كُنْتَ مَنْهُ تَحیدُ. [2] و سَكَرات مرگ، به راستی در رسید؛ این همان است كه از آن می گریختی.

گروه سوم، مؤمنان اند كه همواره اندیشه مرگ، ذهن آنان را به خود مشغول داشته است؛ زیرا در انتظار كیفرِ گناهان و پاداش نیكی هاشان هیچ گاه مرگ و زندگی پس از آن را از یاد نمی برند. به تعبیر مولا امیرالمؤمنین(ع): این گروه نیز از مرگ در هراس اند؛ امّا نه به جهت اینكه مرگ را پایان زندگی می دانند؛ بلكه به عكس، نه تنها مرگ را آغاز زندگی پردامنه و ابدی می دانند؛ بلكه بر این باورند كه مرگ، یكی از مهمترین حوادث، در زندگی آدمی است:

موجب آشفتگی شان كاری است بزرگ. از كردار اندك خود، خرسندی ندارند، و طاعتهای فراوان را بسیار نشمارند. پس آنان خود را متّهم شمارند و از كرده های خویش، بیم دارند. [3] .

و امّا گروه چهارم، كسانی هستند كه با گشاده رویی به استقبال مرگ می شتابند؛ زیرا مرگ برای این گروه، وعده گاهِ دیدار با محبوب است؛ محبوبی كه در طول زندگی به عشق او زیسته اند و برای او هرگونه رنج و زحمت را به جان خریده اند، و اگر نبود تقدیر الهی كه در این جهان برای مدّتی زندگی كنند، جانشان یك چشم به هم زدن در كالبد نمی مانْد، و زبان حالشان این است كه:


گر بریزد خونِ من آن دوستْ رو

پای كوبان جان برافشانم بر او


آزمودم، مرگِ من در زندگی است

چون رَهم زین زندگی، پایندگی است [4] .


اولیای خداوند، به ویژه سلسله جنبان آنان حضرت محمد(ص)، از این نازنیان اند كه بر سر دوراهی زندگی در این هان همراه با خشنودی خداوند یا نقل مكان به عالم قدس و جوار رفیق اعلی، دومی را برمی گزیند و در پاسخ فرشته وحی كه پیام پروردگار مهربانش را همراه دارد و او را در گزینش هریك از این دو راه، آزاد می گذارد، مشتاقانه نغمه «لا، مَعَ الرَّفیقِ الْاَعلی» را، سرمی دهد و قرب الهی را برمی گزیند و در جوارِ رحمت حق می آرَمَد: «وَ السَّلامُ عَلَیْهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ» و خاندان و یاران خود را در سوگی عظیم و فراموش نشدنی، یعنی سوگِ از دست دادنِ عزیزترین و ناب ترین محبوب خداوند، قرار می دهد. علی(ع) آن گاه كه در كار غسل و كفن و دفن پیامبر(ص) بود از غم هجران و اندوه فقدان مقتدای خویش، چنین یاد كرد:

بِاَبِی وَ اُمِّی یا رَسُولَ اللَّهِ. پدر و مادرم فدایت باد ای رسول خدا! با مرگ تو رشته ای بُرید كه در مرگ جز تو، كسی چنان ندید؛ پایان یافتن دعوت پیامبران و بریدن خبرهای آسمانی، چنانكه مرگت، دیگر مصیبت زدگان را به شكیبایی واداشت و همگان را در سوگی یكسان؛ و اگر نه این است كه به شكیبایی امر فرمودی و از بی تابی نهی نمودی، اشك دیده را با گریستن بر تو پایان می رساندیم و درد، همچنان بی درمان می ماند، و رنج و اندوه، هم سوگندِ جان؛ و این زاری و بیقراری در فقدان تو، اندك است؛ لیكن مرگ را باز نتوان گرداند، و نه كس را از آن توان رهاند. پدر و مادرم فدایت، ما را در پیشگاه پروردگارت به یادآر و در خاطره خود نگاه دار! [5] .


[1] مثنوي، دفتر سوم، بيت 2951-2949.

[2] سوره ق، آيه 19.

[3] نهج البلاغه، ترجمه شهيدي، خطبه 193.

[4] مثنوي، دفتر سوم، بيت 3838-3837.

[5] نهج البلاغه، ترجمه شهيدي، خطبه 235.